آیه 10 سوره الرحمن
<<9 | آیه 10 سوره الرحمن | 11>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و زمین را (با هزاران نعمت) برای (زندگانی) خلق مقرّر فرمود.
و زمین را برای [زندگی] مردم نهاد؛
و زمين را براى مردم نهاد.
زمين را براى مردم قرار داد.
زمین را برای خلایق آفرید،
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَنَام»: مردمان. خلائق.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ «11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ «12»
و زمين را براى زمينيان قرار داد كه در آن هر گونه ميوه و خرماى غلافدار و دانه پوست دار و گياه خوش بو است.
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «13»
پس (اى جنّ و انس)، كدام نعمت پروردگارتان را انكار مىكنيد؟
نکته ها
«أنام» به معناى آفريدهها، اعمّ از جنّ و انس و همه موجودات روى زمين است. «فاكِهَةٌ» به هر نوع ميوه و «ريحان» به هر گياه خوشبو گفته مىشود.
«اكمام» جمع «كم» به معناى پوششى است كه ميوه را در برمىگيرد، همان گونه كه «كم» به معناى آستين است كه دست را مىپوشاند و «كمه» بر وزن قُبّه به كلاهى گفته مىشود
جلد 9 - صفحه 383
كه سر را مىپوشاند. شايد مراد از «اكمام» در آيه، اليافى باشد كه همچون الياف روى نارگيل، دور درخت خرما را فرامىگيرد.
«حب» به معناى دانه و «عصف» به معناى برگها و اجزايى است كه از گياه جدا مىشود و لذا به كاه نيز «عصف» گفته مىشود.
«آلاءِ» جمع «الى» به معناى نعمت است.
تكرار سؤالهاى پى در پى همراه با انتقاد، دليل آن است كه هر نعمتى براى خود تصديق و تكذيبى دارد.
در حديث مىخوانيم: كسىكه سوره مباركه الرّحمن را مىخواند، هر بار كه به آيه «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» مىرسد، بگويد: «لا بشىء من آلائك رب اكذب» «1» يعنى اى پروردگار من! هيچ يك از نعمتهاى تو را تكذيب نمىكنم.
بحث تكرار
در اينجا به مناسبت اولين مورد از موارد تكرار آيه «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» در اين سوره، بحثى پيرامون تكرار ارائه مىگردد.
تكرار مثبت:
براى ايجاد يك فرهنگ، تكرار مسايل، مهم و ضرورى است.
رسولخدا صلى الله عليه و آله بارها فرمود: «انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى» تا رابطه قرآن و عترت را در ميان مردم محكم سازد.
پس از نزول آيه «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ» «2» تا چند ماه رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام صبح در خانه فاطمه زهرا عليها السلام مىآمد و مىفرمود: «الصلاة الصلاة» «3» تا به مردم اعلام كند اهل بيت من همان كسانى هستند كه در خانه على و فاطمه هستند.
در حديث مىخوانيم: دليل چهار مرتبه تكرار «الله اكبر» در آغاز اذان، آن است كه مردم از
«1». بحار، ج 92، ص 306.
«2». طه، 132.
«3». بحار، ج 35، ص 207.
جلد 9 - صفحه 384
غفلت درآيند ولى هنگامى كه متوجّه شدند، باقى جملات به دو بار تقليل مىيابد. «1»
گاهى حضرت على عليه السلام به خاطر ايجاد حساسيّت در مردم، الفاظى را تكرار مىكردند. چنانكه به فرزندانش وصيّت مىكند: الله الله فى الايتام ...، «الله الله فى جيرانكم»، «الله الله فى الصلاة»، الله الله فى القرآن ... «2» كه لفظ جلاله «الله» تكرار شده است.
تكرار نماز در هر شبانه روز، براى آن است كه هر روز گامى به خداوند نزديك شويم. كسى كه از پلههاى نردبان بالا مىرود، در ظاهر، پاى او كارى تكرارى انجام مىدهد ولى در واقع در هر حركت گامى به جلو و رو به بالا مىگذارد. كسى كه براى حفر چاه كلنگ مىزند، در ظاهر كارى تكرارى مىكند، ولى در واقع با هر حركت، عمق چاه بيشتر مىشود. انسان با هر بار نماز و ذكر و تلاوت آيهاى گامى به خدا نزديك مىشود تا آنجا كه درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مىخوانيم: «دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى» «3» چنان به خدا نزديك شد كه به قدر دو كمان يا نزديكتر شد.
تكرار سفارش به تقوا در هر يك از خطبههاى نماز جمعه در هر هفته، بيانگر نقش تكرار در تربيت دينى مردم است.
اصولا بقاى زندگى با تنفس مكرر است و كمالات، در صورت تكرار حاصل مىشود. با يك بار انفاق و رشادت، ملكه سخاوت و شجاعت در انسان پيدا نمىشود، همان گونه كه رذائل و خبائث در صورت تكرار، در روح انسان ماندگار مىشوند.
دلايل تكرار در قرآن
تكرار، گاهى براى تذكّر و يادآورى نعمتهاى گوناگون است. نظير تكرار آيه «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»*
«1». علل الشرايع، ج 1، ص 259.
«2». نهجالبلاغه، نامه 47.
«3». نجم، 9.
جلد 9 - صفحه 385
گاهى براى هشدار و تهديد خلافكاران است. نظير تكرار آيه «فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ»* «1»
گاهى براى فرهنگسازى است. نظير تكرار «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»* در آغاز هر سوره.
گاهى براى اتمام حجّت است. نظير تكرار آيه «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»* «2»
گاهى براى انس بيشتر و نهادينه شدن است. نظير تكرار آيه «اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً» «3»
گاهى براى بيان دستورات جديد است. نظير تكرار «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ..»*
گاهى به منزله قطعنامه براى هر فراز از مطلب يا سخنى است. چنانكه در سوره شعراء پس از پايان گزارش كار هر پيامبرى، مىفرمايد: «إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ»*
گاهى تكرار، نشان دهنده وحدت هدف و شيوه است. در سوره شعراء بارها جمله «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ»* از زبان پيامبران متعدد تكرار شده كه بيانگر آن است كه شعار و هدف همه آنان يكى بوده است.
پیام ها
1- تمام هستى يك مدبّر دارد، نه آن گونه كه بعضى مشركان براى هر يك از آسمان و زمين يك مدبّر خاص مىپنداشتند. السَّماءَ رَفَعَها ... وَ الْأَرْضَ وَضَعَها
2- زمين براى كاميابى و بهرهبردارى همه موجودات زمينى و از جمله انسان است. «وَضَعَها لِلْأَنامِ»
3- قرآن، ابتدا نعمتهاى معنوى و سپس نعمتهاى مادّى را شمارش مىكند. عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... عَلَّمَهُ الْبَيانَ ... فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ
4- ميوه، نقش مهمى در تغذيه انسان دارد. بعد از آفرينش زمين، نام ميوه آمده است. وَ الْأَرْضَ ... فِيها فاكِهَةٌ
5- در ميان ميوهها، ارزش خرما از بقيه جداست. فِيها فاكِهَةٌ ... وَ النَّخْلُ
6- پوسته و حتّى غلاف دور نباتات، نعمت است. «وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ»
7- بوى خوشِ گياهان، يكى از نعمتهاى الهى است. «وَ الرَّيْحانُ»
8- تكذيب آيات الهى، سرزنش را به دنبال دارد. «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»
9- جن نيز مثل انسان، مسئول، مكلّف و بهرهمند از نعمتهاى زمين است. «فَبِأَيِ
«1». مرسلات، 15.
«2». قمر، 17.
«3». احزاب، 41.
جلد 9 - صفحه 386
آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»
10- خداوند نعمتها را براى رشد و تربيت همه جانبه انسان و جن آفريده است. «آلاءِ رَبِّكُما»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10»
وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ: و زمين را قرار داد و بگسترانيد براى آدميان تا بر آن قرار گيرند، يا قرار داد براى هر ذى روحى كه بر روى آنست از جن و انس و ساير حيوانات از چرنده و پرنده و درنده اهلى و وحشى، چه زمين مانند مهادى است كه بر روى آن نشينند و بخوابند و برخيزند و به ما يحتاج خود قيام كنند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الرَّحْمنُ «1» عَلَّمَ الْقُرْآنَ «2» خَلَقَ الْإِنْسانَ «3» عَلَّمَهُ الْبَيانَ «4»
الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ «5» وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ «6» وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ «7» أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ «8» وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ «9»
وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ «11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ «12» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «13»
ترجمه
خداوند بخشنده
تعليم داد قرآن را
آفريد انسان را
آموخت باو بيان را
خورشيد و ماه بحساب معيّنى سير ميكنند
و گياه و درخت سجده مينمايند
و آسمان را برافراشت و قرار داد ميزان عدل را
تا تجاوز ننمائيد در آن ميزان
و بر پا داريد سنجيدن را بعدل و كم مكنيد ميزان را
و زمين را گسترانيد براى مردمان
در آن است ميوه و درخت خرماى داراى غلافها
و حبوبات داراى برگ خشك و رستنى خوشبوى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
خداوندى كه بخشش بيمنتهاى او شامل حال دوست و دشمن شده چون در اين سوره مباركه بيان نعم و آلاء خود را فرموده افتتاح نموده است آنرا باين نام نامى خود و آنكه تعليم فرموده قرآن را كه سرمايه سعادت بشر است به پيغمبر خود و خلق فرموده انسان را كه اشرف مخلوقات است و تعليم فرموده باو اخبار از ما في الضمير را به بيان و نطق گويا كه مميّز آن از ساير- حيوانات است و آنكه آفتاب و ماه را بحساب معيّن مقدّرى در مسير خودشان سير داده و ميدهد و از آن فصول چهارگانه و سال شمسى و قمرى و ماههاى هلالى كه ميزان براى حساب ايّام معدود و بدو و ختم آن در افق مشهود است بعمل ميآيد و امور كائنات بآن منظّم ميگردد و فوائد و منافع و خواص و آثار اين دو نيّر در عالم بقدرى است كه كسى از عهده بيان آن بر نميآيد و كلمه حسبان مصدر يا جمع
جلد 5 صفحه 111
حساب است و هر چه از زمين برويد خواه بىساق باشد كه آنرا نجم گويند و خواه با ساق كه آنرا شجر خوانند ذاتا و طبعا مطيع و منقاد و خافض و رافع و راكع و ساجد در پيشگاه الهى ميباشد و در اين جمله لطف بيان عجيبى بكار رفته چون نجم معناى معروف آن كه ستاره است مناسب با شمس و قمر است و معناى غير معروف آن كه گياه است مناسب با شجر و تمام روئيدنيها علاوه بر انقياد طبعى كه از امر خدا دارند خفض و رفع و ركوع و سجودى بفرمان باد كه يكى از گماشتگان الهى بر آنها است دارند كه اين محسوس و آن معقول است چنانچه تناسب نجم با شمس و قمر آشكار و با شجر مخفى است و آسمان را رفيع فرمود براى آنكه محلّ ملائكه و منشأ صدور احكام و مقام اولياء عظام و خيمه سبز پرنقش و نگار مرتفعى بر سر بندگان افراشته باشد و ميزان عدل را كه قانون شرع مطهّر است جعل و وضع فرمود و نازل كرد بتوسط جبرئيل بر خاتم انبياء صلى اللّه عليه و آله و سلّم تا مردم تجاوز از انصاف و عدل با يكديگر ننمايند و براى تأكيد اين معنى فرموده و برپا داريد اى بندگان من و اى اولياء امور سنجيدن بعدل را و بهيچ وجه تا ميتوانيد نگذاريد خللى در اركان آن روى دهد و كم و كاست نكنيد از آن ميزان در معامله با احدى و تكرار لفظ ميزان و اكتفا ننمودن بضمير و نهى از زياده اوّلا و نقيصه اخيرا و تصريح به نگاهدارى آن در حدّ اعتدال بين آن دو جمله براى اهتمام بشأن قانون و لزوم رعايت آن در هر حال است علاوه بر آنكه ممكن است گفته شود مراد از ميزان اوّل عدل است كه بآن آسمان و زمين برپا است و مراد از ميزان دوم انصاف است و هر چه بآن چيزى سنجيده شود و مراد از ميزان سوّم ترازو است و زمين را وضع و پهن فرمود براى خلق از جنّ و انس تا در آن سكونت و سير نمايند و خدا را عبادت و اطاعت كنند و در آن انواع و اقسام ميوه تابستانى و زمستانى مناسب با حال و مزاج اهل هر بلدى موجود است و در مدينه طيّبه كه محل نزول اين سوره است و جزيرة العرب كه قرآن بلسان اهالى آن نازل شده درخت خرما بيشتر است و خرما در بدو ظهورش در غلافها و جلدهائى است كه براى حفظ آن و سهولت چيدنش مفيد است و نيز در آن جنس حبوبات كه
جلد 5 صفحه 112
مشتمل بر انواع و اصناف بيشمار است از قبيل گندم و جو و برنج و عدس و لوبيا و غيرها كه بر همه حب اطلاق ميشود وجود دارد و هر يك از آنها داراى برگهائى هستند كه براى حفظ آنها نافع است و بعد از خشك شدن مانند كاه بمصارف لازمى ميرسد و نيز در زمين انواع گياههاى مأكول خوشبو است كه بآنها ريحان اطلاق ميشود و بعد از ذكر اين نعم بىپايان براى اهل زمين از جن و انس خداوند خطاب بآن دو فرموده ميفرمايد پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكر ميشويد و تكذيب ميكنيد نعمت بودن آن را و وجه تكرار اين آيه شريفه در اين سوره علاوه بر آنچه در سوره سابقه در چند موضع ذكر شد آنستكه بعد از ذكر نعمتهاى متعدّده تقرير آن در اذهان كسانيكه مشمول آن نعمند براى تأكيد در اداء شكرگزارى و اجتناب از كفران لازم و مناسب و اين طرز كلام در بين خطبا و بلغا و شعرا معمول و متعارف است و احتياج بتكلّفى كه مفسّرين براى اختلاف معنوى آلاء در موارد مكرّره فرمودهاند ندارد و بعد از شنيدن اين آيه مناسب است گفته شود لا بشىء من نعمك ربّنا نكذّب و الحمد للّه رب العالمين و آلاء جمع الى بكسر و فتح بمعناى نعمت است و در بعضى از روايات بمحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام كه اعظم نعمند تفسير شده.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ الأَرضَ وَضَعَها لِلأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخلُ ذاتُ الأَكمامِ «11» وَ الحَبُّ ذُو العَصفِ وَ الرَّيحانُ «12»
بعد از آنكه بيان فرمود آن نعم بزرگ را در باب ميزان ذكر ميفرمايد يك قسمت ديگر از نعم خود را که ميفرمايد: زمين را قرار داديم براي افراد انسان و در اينکه زمين ميوههاي مختلف و نخلهاي صاحب جلدها و دانههايي داراي برگهاي خرّم و گلهاي خوشبو قرار داديم.
وَ الأَرضَ وَضَعَها لِلأَنامِ خداوند به قدرت كامله خود زمين را روي آب مثل يك كشتي و گهواره قرار داد آن قسمت که در آب بود که سه ربع كره باشد حكم كشتي دارد و كوهها به منزله لنگر كشتي که متزلزل نشود و آن قسمت که خارج از آب است و در هوا است به منزله گهواره است که ميفرمايد: أَ لَم نَجعَلِ
جلد 16 - صفحه 374
الأَرضَ مِهاداً نبأ آيه 6. زيرا انسان و بسياري از حيوانات نه در آب ميتوانند زندگي كنند مثل حيوانات دريايي و نه در هوا مثل بعض طيور و مخلوقات هوايي و چون بشر احتياج به تغذيه دارد ميفرمايد:
فِيها فاكِهَةٌ اقسام ميوهها.
وَ النَّخلُ ذاتُ الأَكمامِ و درختهاي خرما که ابتداء بنا بر قولي ميانه پوست بوده خرما سپس شكافته ميشود و بنا بر قولي ميانه شكوفه خرما بوده و بنا بر قولي ليفه خرما.
وَ الحَبُّ تمام حبوبات و دانهها.
ذُو العَصفِ مثل اشجار.
وَ الرَّيحانُ مثل گلها حبوبات براي تغذيه و اكل و رياحين براي استشمام و ادويه و بسياري از فوائد که هر يك دارا هستند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 10)- سپس از آسمان به زمین میآید و با اشاره به هشتمین نعمت، میفرماید: «زمین را برای خلایق آفرید» (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ).
قرائن موجود و خطابهای سوره که متوجه انس و جن است نشان میدهد که منظور از «انام» در اینجا همان انس و جن است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم